پيام دوستان
+
برتولت برشت در کتاب زندگي گاليله ميگه* " کساني که نانشان آمادست نميخواهند بدانند که نان چگونه پخت ميشود آنها ترجيح ميدهند شکرگزار خداوند باشند تا نانوا" *
انديشه نگار
ديروز 4:20 عصر
*قاصدك*
به نظرم برتولت کاملا درست ميگه ما نون رو ميخوريم و کاري نداريم که چطوري درست ميشه فقط خدا رو شاکريم و هميشه هم نون داريم! بنابراين اگه ما زندگي خودمون رو با اين فرمول تو جدول تناسب بذاريم ميشه خدا رو به خاطر چيزايي که دوست داريم داشته باشيم اما نداريم هم شکر کنيم! طوري که انگار اونا رو تو مشتمون داريم تا خداي بزرگ واسمون فراهمشون کنه.
انديشه نگار
احسنت
*ترخون بانو*
03/12/25
در اينجا لازم ميدانم حديثي را نقل کنم ، البته که پيامبر به دليل اينکه دنياي ديگر برايشان يقين شده بود سخت به آب و آتش ميزدند که مردم را به راه راست بياورند و اين يک امر طبيعيست به همين واسطه پروردگار به ايشان فرمودند نميخواد اينقدر بخاطر بنده هاي من خودت را به هلاکت بياندازيد من خودم هم با آنان اتمام حجت ميکنم @};-
+
يک بار است زندگاني. يک بار. همان يک بار که نسيم صبح را به سينه فرو مي دهيم، همان يک بار که عطش خود را با قدحي آب خنک فرو مي نشانيم، همان يک بار که سوار بر اسب در دشت تاخت مي کنيم، *يک بار.. يک بار و نه بيشتر...*
اودسان
03/12/24
بعد از آن ديگر تمام عمر را ما دنبال همان چيزها مي دويم، بعد از آن ديگر تمام مدت را به دنبال همان طعم اولينِ زندگاني هستيم. در پي لذت اول. سيب را به دندان مي کشيم تا طعم بار اول را در آن بيابيم،آب را سر مي کشيم تا لذت رفع عطش بار اول را پيدا کنيم. در آب غوطه مي زنيم تا به شوق بار اول برسيم و نسيم را مي بلعيم تا نشاني از آن اولين نسيم بيابيم. زندگاني يک بار است، در هر فصل...
اودسان
03/12/24
+
سلام
همه ي ما ميدونيم که آدم يه روز به دنيا مياد و يه روز هم مي ميره اما باز بچه دار ميشيم و کلي تلاش ميکنيم تا اون بچه رشد کنه و جايگاه خودشو پيدا کنه...
درست مثل گلدوناي حياط مادر هما؛ با اينکه که مي دونن تابستون ها خشک ميشن اما باز بهشون عشق ميدن، آب ميدن و مراقبن تا خشک نشن.. حتي ازشون عکس يادگاري مي گيرن!!
اصلا زندگي همينه...
مادر هما ممنون از اينکه اصل زندگي رو بهم يادآوري کردي

اودسان
03/12/24

چقدر ديدنِ اين فيد ، بهم حس و حالِ خوب ميده:-) چه خاطره هاي قشنگي که براي اونروز ها بود و تداعيشون هم به دل حال خوب ميده و هم دلتنگي...
عارفانه هاي يک دوست
03/12/24
+
ميري و من پشت سرت اب نميريزم......وقتي هواي رفتن داري دريا رو هم به پات بريزم برنميگردي.........دوستان خدا حافظ

* راوندي *
03/12/14
+
دروغه که ميگن سن يک عدده !
امروز وقتي فهميدم چند ساله ميشم حس ِ افسردگي ِ خاصي بهم دست داد!
من کي وقت کردم 27 ساله شم!
همين ديروز بود ک شمع 20 سالگيم رو فوت کردم!
نميخوام بزرگتر از ايني که هستم بشم!
ديگه من از اين سني ک هستم بالا تر نميرم !:|
ديگه تو همين 27 سالگي موندم ...
يه پير نشو لعنتي بايد به خودم بگم :(
تولدم مبارک ...

هما بانو
03/12/12
تولدت مبارک عزيزم.منم 10سالي هست تو 24سالگيم موندم.هنوز يه دختر چموش و شيطونم که ناراحت بشم قهر ميکنم و با يه لواشک ترش يا يه لبخند يا يه هديه کوچيک آشتي ميکنم...ولي عمر ما خواه ناخواه ميگذره....عمرتون با برکت باد دوست عزيزم
+
خواستم عاشقانه بنويسم
نتوانستم ...
خواستم از دردها بگويم ...
نشد ...
خواستم دلتنگي را روايت کنم ...
توانش نيست ...
خواستم لياقت را شرح دهم ...
شرحي نداشت!
خواستم جاماندن را توضيح دهم ...
واژه ي نيافتم...
خواستم و خواستم و اما ،
شهدا ، دوستتان دارم
و اين را بدانيد .
همين.
هما بانو
03/12/12
1 فرد دیگر
20 فرد دیگر
+
دانه هاي ِ تسبيح
نخ شده با بند ِ پوتين ِ تو
در دست هاي ِ زني
که زير ِ تابوت را گرفته است
.
.
.
علي اسدالهي

*ترخون بانو*
03/12/12
+
از آخرين پيامي که اينجا دادم دقيقا 6 سال مي گذرد
سلام به دوستان خوب پارسي يار
.
اين روزها من رو مي توانيد در کانال روبيکاي *ايرانسرفراز* دنبال کنيد
https://rubika.ir/IranSarfaraz
*ترخون بانو*
03/12/12
.: ام فاطمه :.
03/12/12
چه مي خواهي بنويسي که اينگونه گمان بردي که من از خويش و کرده هايم غافلم بايد يک واقعيتي را برشما نمايان کنم وان اين است که همه بر کرده خود اشنايند ولي چون توان و قدرت باور انچه نموده اند را از خود نمي بينند اميدوارند با وکيل کردن ديگران براي تفسير کرده شان انچه به خطا يا صحيح سخني غير باورشان را بفمند گويي کبکاني هستند اين لعضي يا که اگاه به حضور شکارچي را قدرت باور و فرار از او ندارند