سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گمشده
چهارشنبه 91 تیر 28 :: 10:4 صبح ::  نویسنده : گمنام

دل آشوب دارم....

دلواپسم انگار این روزها...

دلواپی آمدنش...

که جانم فدای قدومش باد...

دلواپس او که آوای نامش ضربان قلبم را تند می کند....

دلواپس او که خواهد امد...

هر چند خسی چون من نباشد و خاک راهش شده است....

دلواپس اویم....

این روزها روزهای عجیبیست.......

چند روزیست صدای پای ظهور را می شود شنید...

و عطر وگرمایش را از پس پرده می توان احساس کرد.....

اما......

اما هر چه به خود می نگرم....

نه بالی برای پرواز می بینم و نه جانی برای قربانی..

چند روزیست فهمیدم به جُوی نمی ارزم برای آقا....

چند روزیست دل آشوب و انگار آسمان دلم ابریست...

خدایا......

چه کنم از بیچارگی و تنگدستی.....

و چه کنم از ناچیزی و حقارتم....

خدایا....

اگر بیاید چه کنم که نه یارای دیدنش را دارم ونه دل شیدا شده ام در سینه می ماند...

محبوب می آید و دستانم خالیست....

خدایا....

یک عمر دلواپسی آمدنش بودم و حالا...؟..

چند روزیست زمزمه ی لبهایم....

و اهنگ اشک هایم این است:

چه خوش است حال مرغی،که قفس ندیده باشد

چه نکوترآن که مرغی،زقفس پریده باشد

پرو بال ما شکستند ودر قفس گشودند

چه رها چه بسته مرغی،که پرش شکسته باشد

اللهم عجل لولیک الفرج

 




موضوع مطلب :

آرشیو وبلاگ
پیوندهای روزانه
پیوندها
صفحات وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 13
کل بازدیدها: 118852



>