گمشده
«هو الحی» سلام خدای مهربانم. همانگونه که خودت خوب می دانی، پروردگاری و ما همه آفریده هایت هستیم. ما را به وجود آوردی از خاک در کنار روحی که در آن دمیدی ما را از نبودیت، بود کردی. ملائک را به سجده بر من فرمان دادی و در بهشتت ساکنم نمودی. من نیز در تحیر از این هم فر و شکوه و حیران از این جبروت. چندی گذشت تا انجام خبطی موجبات اخراجم از درگاهت را فراهم آورد و در زمین متبعدم نمود. اما بزرگی ات تا آن اندازه بود که موجبات حیاتم را در این تبعیدگاه نیز فراهم آورد، هرچند آنجا کجا و اینجا کجا، اما در این سکونت گاه موقت نیز رهایم نکردی. نعمتهایت را در اختیارم قرار دادی و آنی روزی ام را قطع ننمودی. تمام امکاناتی که می باید و حتی فراتر از آن به وجود آوردی تا اسباب آسایشم فراهم گردد. مادیات را از ریز و درشت به پایمان ریختی. خداوند مهربان از همه بذل عنایت هایت سپاسگذارم و شاکر و زبانم قاصر از وصف عظمت موهبتهایت. اما... حق داری، به خودت سوگند حق داری. همیشه اینگونه بوده ایم، ناسپاس و مغرور و همیشه از چیزی گلایه داشته ایم و هر بار از یک کمبود سخن گفته ایم در برابر اینهمه بودها...
در محرومیت ما و جداییمان از اماممان چه حکمتی ست؟ چرا بشر را محروم داشته ای؟ کودکان جوان شدند، جوانانمان پیر شدند، عده ای از پیرانمان مردند ولی ظهورش را ندیدند. چون زنبور عسل که به ملکه خویش پناه می آورد به سویش پناه خوایم آورد و در کنار وجود مبارکش طعم واقعی رفاه و آسایش را بچشیم... همه به او عشق خواهیم ورزید. ای پاکترین، بنما ظهور حضرتش را بر ما زمینیان؛ این را فقط نه من، بلکه کائناتت می گویند: بی همگان به سر شود، بی او به سر نمی شود... به سر شود داستان جهان خیر و خوشی... - اللهم عجل ولیک الفرج... موضوع مطلب : آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها صفحات وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 120359
|
|