گمشده
شنبه 91 فروردین 26 :: 1:9 عصر :: نویسنده : گمنام می خواهم برایت از دوران جوانی گل بگویم... که زمان شور و نشاط و شکوفایی اش پرپر شده و خشکید... یک جوان هجده ساله... آنهم زن ... آخر چه اندازه توان دارد؟ چگونه می تواند تاب تحمل سختی ها و دردها و زجر داشته باشد؟ درکش غیر قابل تصور است که یک یاس 18 ساله را بین در و دیوار قرار دهند ... دنبال حیدر می دوید، از سینه اش خون می چکید... تا رسید و ... در کوچه قلاف شمشیر و تازیانه... و گل یاس در هجده سالگی پژمرد... نه... نگویید پژمرده شد... که به خدا نپژمرد... و آنانی که دروغ و افسانه می پندارند این ستمی که روا داشتند بر عترت را، شاید برای همین باشد که باورشان نمی شود در هجده سالگی چنین ستمی بر دخت نبی مکرم اسلام روا دارند ... اما بر سر اهل بیت آوردند هرچه دلشان می خواست و پس از نبی به خاک سپردند سفارشات آن بزرگ را و خداوند بلند مرتبه را ...
موضوع مطلب : آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها صفحات وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 121092
|
|