گمشده
تابوت من طبیبان بر سر بالین من آهسته میگفتند: که امشب تا سحر این عاشق دلخسته میمیرد زهر جا بگذرد تابوت من غوغا به پا خیزد چه سنگین می رود این مرده از بس آرزو دارد
موضوع مطلب : آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها صفحات وبلاگ آمار وبلاگ بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 28
کل بازدیدها: 120494
|
|