سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گمشده
دوشنبه 91 اردیبهشت 18 :: 5:10 عصر ::  نویسنده : گمنام

گمشده

نوید دل غم دیدگان

باران لطفت سالهاست بر کویر دلم می بارد

و نسیم نوازشگرت دیر زمانیست

که در قلبهایمان شور عشق می نوازد

چگونه بگویم بیا...

که تو هستی و در لحظه لحَظه ی زمان

تو را در نوای اذان شنیده ام

در عطر سفید یاس بوئیده ام...

تو هستی در تمام آیه های ربنایم

تو را بارها در اشک دیده ی منتظرانت دیده ام

تو را در هق هق گریه ی عاشقانت شنیده ام...

بر سجاده ی دلدادگانت

در تسبیح منتظرانت

چگونه بگویم بیا

تو سالهاست که آمده ای

دعا کن لایق دیدنت باشم...

 

 

 

منبع: شوق وصال

 




موضوع مطلب :
چهارشنبه 91 اردیبهشت 13 :: 1:48 عصر ::  نویسنده : گمنام

از گذشته های دور ، هر زمان که انسان دچار مشکل یا پریشانی خاطری میشد ،دست به دعا و نذر و نیاز بر میداشت.

این دعا و نذر و نیاز در میان تمامی اقوام و ادیان رایج و مرسوم بود و دعاهای هر فرد بنا بر ظرفیتش، مورد استجابت قرار میگرفت.

اما از زمان آغاز غیبت کبری تا کنون دعاهای افراد به گونه ای دیگر به استجابت میرسد.

خداوند متعال در تمامی اعصار گذشته ،از خلقت اولین انسان تاکنون ،زمین را بدون راهنما و هدایتگر نگذاشته است و همیشه حجتی که سرشار از خصایص نیکو و پسندیده یا به عبارتی انسانی کامل برای هدایت همنوعانش قرار داده است.

و اکنون در عصر ما این حجت خداوند که سرشار از خصوصیات نیک و پسنیده انسانیست ،امام حاضر ،حضرت مهدی صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف )است.

زمانی که ما به این فرستاده و حجت کامل و بی نقص خداوند متوسل میشویم و خواسته و نیاز خویش را با ایشان در میان میگذاریم ، با حکمت و تدبیری که خداوند متعال در وجود مبارک ایشان نهاده است ،تمام زوایا و ابعاد خواسته و حاجت ما را مورد بررسی دقیق قرار میدهند و با کمک و دعای خیرشان ما را در مسیر خواسته ها و زندگیمان یاری و مدد میکنند.

در صورتی که حاجت و خواسته ما به زیان و ضرر ما بینجامد ایشان با قدرتی که خداوند در وجود مبارکشان قرار داده است ،به ما بینش و حکمتی القا میکنند تا با چشم و دیده ای بازتر به قضایا نگاه کنیم و راه خویش را جهت هر چه بهتر شدن زندگیمان با چشمانی تیز بینتر پیش گیریم.

باعث تاسف است که این روزها عده ای مشاهده میشوند که برای بر آورده شدن حاجات و نیازهایشان ،دست به دامان خرافات و سحر و جادو و رمل میشوند که این موضوع نه تنها آنها را از مقصود و هدف خیرشان باز میدارد بلکه آنها را به موهومات و پوچی و پستی سوق میدهد و آنها را از مسیر اصلیشان کاملا دور وپرت میکند.

در عصر ما دانشمندان و متفکران به این نتیجه رسیده اند که بالاترین قوانینی که بر دنیا حکومت میکند دو قانون جاذبه و قدرت تفکر است.

کسی منکر این موضوع نمیتواند باشد که قدرت تفکر و قانون جاذبه نقش مهمی در جهان ما ایفا میکنند اما،همیشه تفکر در مورد مسائل پیش رو ،نتیجه قابل قبولی در نتیجه ندارند.چه بسیار کسانی که از قدرت تفکر بالایی برخوردار بودند اما در مسایلی این تفکر چاره ساز نگردیده است و درنتیجه به مطلوب خویش دست نیافته اند.

ساختمانی چند طبقه را فرض کنید که تعداد زیادی در آن سکونت دارند.آنها برای مشاهده تصویری شفاف از تلویزیون نیاز به ارتباط بوسیله یک رشته سیم با آنتن مرکزی دارند.حال اینکه برای دریافت تصاویر به صورت شفاف و نه بصورت برفکی و بی کیفیت ،نیاز به یک تقویت کننده داریم ،به این معنی که ارتباطی مستقیم بین تصویری با کیفیت و شفاف و تقویت کننده آنتن وجود دارد.

ما هم نیازمند تقویت کننده ای هستیم تا بکمک آن افکارمان را پرورش دهیم تا به نتیجه ای با کیفیت تر و مطلوبتر دست یابیم.

 

 اکنون که دنیا منتظر ظهور منجی عالم بشریت حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف )است و ایشان هنوز ظهور نکرده اند ،تمامی قوانین حاکم بر جهان از جمله جاذبه و تفکر ،حول محور ایشان میچرخد و ما باید برای رسیدن به خواسته هایمان از این محور و مدار فاصله نگیریم.

اگر در مسیر زندگی همیشه از ایشان یاری طلبیم و منتظری واقعی در رکابشان باشیم و در امور و گرفتاریهای زندگیمان به ایشان متوسل شویم برای ارتباطی بهتر و اثر بخشتر با پروردگار، مطمئنا انرژی و قدرتی بی مثال ما را احاطه خواهد کرد که بر تمامی امور زندگیمان تاثیر گذار خواهد بود و به بیانی دیگر باعث انقلابی بزرگ در وجودمان خواهد شد که سعادتمندی دو دنیا را برایمان به ارمغان خواهد آورد.

انسان به چه قیمتی حاضر است از این چشمه زلال سعادت؛این انرژی و قدرت والا و خدایی چشم پوشی کند و دل به انرژی هایی بسپارد که قادر به کنترل و اثر بخشی بر خود هم نیستند.

 

 

 

منبع:شایگان

 




موضوع مطلب :
شنبه 91 اردیبهشت 9 :: 10:20 عصر ::  نویسنده : گمنام

بیا یا اباصالح المهدی

آقا بیا ،که به دل ها قرار نیست

ما را که خسته ایم ، به غیر از تو یار نیست

در سینه ، باغ نرگس ما را خزان گرفت

گویی به دون تو اثری از بهار نیست

 

در این جهان غم زده با صد هزار امید

 

 

گشدیم ما ولی ، خبری از غم گسار نیست

پرسیدم از صبا که بگو حال عاشقان

گفتا کسی چو فاطمه چشم انتظار نیست

آقا تو را قسم، به جوانی مادرت

بازا، که از فراق تو ما را قرار نیست

 




موضوع مطلب :
شنبه 91 اردیبهشت 9 :: 6:40 عصر ::  نویسنده : گمنام

محمدرضا

هروقت چشمانت بارانی شد ، دلتنگ شو...
هروقت چشمانت بارانی شد ، غرق عشق شو...
هروقت چشمانت بارانی شد ، بدان جانی تازه یافتی...
هروقت چشمانت بارانی شد ، مطمئن شو کسی تو را دوست میدارد...
هروقت چشمانت بارانی شد ، از خدا طلب مغفرت کن!
هروقت چشمانت بارانی شد ؛
مغرور نشو! چون این گریه هایت از پاکی نیست!
از دلتنگی تو نیست ، از خستگی و پریشانی تو نیست...
از دلتنگی اوست ، از محبت اوست ، از بی فکری توست!
باور کن خدایی هست که اکنون باران رحمتش دارد بر چشمانت نازل میشود...
باور کن خیلی مهربانتر از آنست که منو تو بتوانیم درکش کنیم...
گاهی دوستش بدار ، فقط گاهی برای خیس بودن چشمانت از او تشکر کن!
همیشه طالب هوای مه آلود برای چشمانت باش!
همیشه از خیس بودنش خوشحال باش!
همیشه برای اشکهایت جشن بگیر!
اما هرگاه هفته ای گذشت و اشکی نریختی آنوقت از حال خود بترس!

 

 




موضوع مطلب :
چهارشنبه 91 اردیبهشت 6 :: 10:38 صبح ::  نویسنده : گمنام

گمشده

حالا دیگر یاس پیامبر گلبرگ هایش میریزدو هر روز ساقه اش شکسته تر می شود ... زهرا در بستر بیماری افتاده ...وعلی زودتر از او یکجانشین غم زهرا شده ...

حالا نمی شود فهمید که کمر مولا شکسته است یا پهلوی زهرا(س) ..

درد سینه ی مولا بیشتر است یا سوز دل زهرا ...

گریه های زهرا برای پهلویش است یا علی و گریه های مولا برای درد دلش است یا پهلوی زهرا(س)...

تاریکی غم و بی کسی و غربت در آن خانه ی گلی پشت همان درهای سوخته با ناله های کودکانه ی طفلان علی (ع)گره خورده و انگار که دنیا را هم آتش زدند این را اشک های زینب یواشکی زیر چادر مادر می گفت ...

هرگاه مادری از دنیا می رود کودکانش را میبرند جایی دیگر سرگرم میکنند به بازی و هرچه که دلشان غم نباشدتا نبینند لحظه ی جان دادن مادر را ... چرا که تا ابد میماند نگاه مادر بر قلب هایشان ...

ولی تاریخ بازی دیگری با دل کودکان علی کرد...

زینب باید از همان کودکی خاکی شدن چادر را در غربت تجربه می کرد تا در کربلا وقتی زمین می خورد نگاهش به دست کسی نباشد آخر زینب هم باید از تنهایی مادر ارث می برد....

و حسین (ع) که بی مادر جان می دهد و حتی نیست مردی که بایستد در مقابل دشمن تا نگذارد بنشیند عدو بر سینه ی جگر پاره ی زهرا ...وحسینی که غریبانه شهید می شود ... و عباسی که با نیزه بر چشم و دستهایی جدا می افتد و صدای فریاد زهرا باری دیگر لرزه بر آسمان و زمین می افکند پسرم ...

تاریخ غربت را در قنداقه ی فرزندان آل رسول قرار داده بود غربت طفلی 6 ماهه...

شب وداع زهرا و دل طفلانی که پر پر می زند برای نوازش مادر ... صدای قلب زینب می آید چقدر تند تند میزند نبض حسین و حسن و زینب...

چرا زینب دستهای لرزانش را زیر دامنش جای می دهد از چه می ترسد ... و زینب شاید دارد تمرین میکند مادری را برای برادرانش ... بغض اش را در پی لب هایی که می لرزند از گریه پنهان میکند و آرامش می دهد به حسن و حسین ...

شانه اش را پشت دست هایش پنهان کرده تردید دارد ... دست های مادر که توان ندارد ... اما این آخرین باریست که می توانم نوازش دست های مادرم را بر روی موهایی که روزگار زود سپیدش میکند احساس کنم ... و می رود به سوی مادر ...

چشم های کودکان سادات به لب های مادر است نکند مادر از خدا چیز دیگری بخواهد ... با دلشان بازی میکنند اولاد پیغمبر .. نه مادر که هیچ وقت برای خودش دعایی نمیکرد پس حالا هم نمی کند ...

اما زهرا بی تاب شده ... موج اشک هایش دریای دل علی را طوفانی کرد و علی باز هم در موج چشم زهرا شکست ...

وصدای ناله و دعای مادر که خدا مرا بگیر از مردم ...

و دعایی که همه خوب میدانستند مستجاب خواهد شد شانه ای که افتادو چشم هایی که خیره ماند به لب های ترک خورده ی مادر ...

دست های زهرا (س)گره خورده بود با عرش خدا و اشک ملائک که گریه شد برای دل طفلان زهرا(س)...

زهرا پرواز کرد و پیغمبر خدا شبانه او را در اغوش گرفت و پیوست روح زهرا به آسمان خدا...

حالا علی(ع) ماندو جسمی پهلو شکسته ... غسل می دهد زهرایش را با اشک چشمان اش و هر لحظه رازی فاش می شود در مقابل چشمان علی ... کبودی بازوی زهرا کبود کرد دل سیاه شب را ...وعلی (ع)هر بار فریادش را با چادر زهرا (س)خاموش می کرد ... علی (ع)وجودش را غسل میداد و نفسی که سخت می آمد و باز هم پی میبرد به صبر زهرا(ُس) ...

شب بودو قرار بود آسمان و زمین راز داری کنند برای مولا... وگریه و فریادهایی که باید مخفی می ماند در دل شب ...

ناله هایی که بعد از گذشت صدها سال هنوز هم در دل شب در کوچه پس کوچه های مدینه در بقیع شنیده می شود ...

زمین و آسمان راز دار خوبی بوده اند اما هیچ گاه نتوانستند راز اشک ها و غم ها را پنهان کنند ... این را من نمی گویم غربت بقیع و مدینه می گوید ... نا روضه خوانی هست و نه فریادی ... نه در سوخته ای ... نه قبر مادر...

اما همین که وارد مدینه می شوی اشک هایت بر زمین بوسه میزنند و تو هم میشکنی و خمیده می شوی چون غم زهرا ...

آسمان مدینه پر از نگاه های زینب(س) است ... پر از نگاه های علی (ع)... پر از نگاه هایی ...

 




موضوع مطلب :
سه شنبه 91 اردیبهشت 5 :: 9:11 عصر ::  نویسنده : گمنام

گمشده

یاسی ترین گل دنیا ،نرونرو !

زخمی ترین پر عنقا ، نرو نرو!

آتش زدی به عمق وجودم تو نازنین

ای نام تو زعالم بالا، نرو نرو !

آجرک الله یا صاحب الزمان

 




موضوع مطلب :
دوشنبه 91 اردیبهشت 4 :: 10:7 عصر ::  نویسنده : گمنام

گمشده

مردسالاری و محدود کردن حجاب به زنان
حجاب یکی از نمودهای رواج عفاف و حیا است که باید از سوی زن ومرد در جامعه رعایت شود. در جوامع امروزی به دلیل مصرف‌گرایی شتاب‌زا، زن به عنوان کالایی برای جلب فروش و افزایش سود سرمایه‌داران تلقی شد. از سوی دیگر مردان بدون در نظر گرفتن هر گونه عفت پوششی و کلامی، خود را مبرا از رعایت عفت و حجاب می‌دانند؛ چیزی که امروز نیز با آن مواجهیم. محدودیت پوششی بیشتر به زنان و با نوعی اجبار همراه شده است که خود به ایجاد پیامدهای منفی راجع به حجاب در سال‌های اخیر منجر شده است.
بی‌حجابی و بد حجابی در پوشش و رفتار مردان نیز نمایان است، اما با برجسته کردن بی‌حجابی و بدحجابی زنان، این موضوع مهم نادیده انگاشته می‌شود. حضور بیشتر مردان در عرصه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی به جهت‌گیری‌های گاه افراطی در پوشش زنان منجر شده و در این راستا تغییرات پوششی مردان و از بین رفتن حدود شرعی آنان به حاشیه رانده شده است.
گرایش به جنس مخالف در سطح اول از دیدن و جاذبه‌های فیزیکی ناشی می‌شود. بنابراین پوشش نامناسب مردان نیز به افزایش بی‌حیایی و غفلت در زنان منجر می‌شود و حرکت چرخه‌ای این جریان، به زدودن مرزهای اسلامی و انسانی جامعه می‌انجامد و در نتیجه پیامدهای بسیاری را به همراه خواهد داشت. از سوی دیگر این نگاه افراطی به رعایت حجاب تنها از سوی زن، به گسترش اندیشه نادرست سست بودن اراده مردان در غلبه بر نفس و عامل گناه بودن زن که بر خلاف موازین اسلامی است، دامن می‌زند.
پس برای بهبود شرایط عمومی حجاب در جامعه باید به پوشش و رفتار هر دو جنس به طور عادلانه توجه و اهتمام شود.
پ.ن:
« قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ...»(نور/30»
«به مردان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشانند».
نویسنده دخـتر چــادری




موضوع مطلب :
جمعه 91 اردیبهشت 1 :: 8:33 صبح ::  نویسنده : گمنام

نه فقط چشم ماست منتظرت
ملک بی‌انتهاست منتظرت
از همان شب‌ که وحی نازل شد
خاتم‌الانبیاست منتظرت
چهار ارکان کعبه،حجر و مقام
مروه، زمزم، صفاست منتظرت
از شب رحلت رسول‌الله
علیِ مرتضاست منتظرت
کوچه‌های مدینه می‌گویند
حسن مجتباست منتظرت
از زمانی که گوشواره شکست
چشم خیرالنساست منتظرت
به خداوند می‌خورم سوگند
خود خون خداست منتظرت
بر سر قب? مزار حسین
پرچم کربلاست منتظرت
علم و مشک و دست چشم بر راه
ساقی نینواست منتظرت
نوک نی پای خطب? زینب
سرِ از تن جداست منتظرت
صوت قرآن سیدالشهدا
سرِ از تن جداست منتظرت
اگـر آتش از آسمـان بارد
شیعه تنها تو را تو را دارد...

محققی

 

التماس دعای فرج




موضوع مطلب :
چهارشنبه 91 فروردین 30 :: 12:26 عصر ::  نویسنده : گمنام

سالها پیش که کودک بودم،                     سالها پیش

سر هر کوچه کسی بود که ظرف چینی را با عشق بند میزد،

و آن روز به خودم میگفتم،

آخر این هم کار ولی امروز که دیگه خبری از او نیست،

نقش یک دل که بروی چینیست ترکی دارد و من،

هر روز در پی بند زنی می گردم.




موضوع مطلب :
سه شنبه 91 فروردین 29 :: 11:34 صبح ::  نویسنده : گمنام

هرجا رو که نگاه می کنی هر کس درهر شغلی ودر هر سنی ، زن و مرد ، پیر وجوان،دعای سلامتی امام زمان (علیه السلام) را روی لبهاشون زمزمه می کنن.
تو مساجد و تو مکان های عمومی، پشت ماشینهای رنگارنگ ،تو خونه ها ومغازها...

خلاصه هر جایی میشه این دعای سلامتی آقا رو دید . خیلی هم لذت بخشه آخر هرنمازی انسان این دعا رو بخونه(اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن ....)
پیش خودم فکر کردم چطور این همه آدمها دعای سلامتی امام زمان (علیه السلام) رو می خونند و می گن ما آقا رو دوست داریم و انسان هر کسی که دوست داره برای سلامتیش دعا می کنه اما آیا تا به حال این همه آدمها از خودشون سوال کردند که آقامون چه کسی رو دوست داره؟
چون دوستی یه طرفه معنا نداره. باید بفهمم چه چیزی آقا رو خوشحال می کنه تا دوست داشتن دو طرفه بشه
به یاد اون ماجرا افتادم که پدر آیت الله سیستانی خیلی مشتاق دیدار آقا بود با خودش تصمیم می گیره چند هفته زیارت عاشورا رو پشت سر هم بخونه تا بتونه آقا رو ببینه. یه صبح جمعه ای که عازم مسجد بود احساس کرد یه کوچه بالا تر یه نوری از آسمون به پایین اومد به دنبال نور حرکت کرد. در منزلی باز بود نور از اونجا به بیرون می تابید. میگه رفتم داخل منزل ، دیدم وجود مبارک امام زمان (علیه السلام) بالای سر جنازه ای نشستن تا منو دیدند فرمودند نمی خواد این قدر دنبال من بچرخید. من هم نتیجه گیری کردم به این موضوع رسیدم. من هم یک مشکلی دارم با بهترین دوستم مشورت کردم . خیلی حرفها رو بهم زد. منو بیدارم کرد. آخرش حرفهایش بود که من بهش گفتم خانواده ام گفته با شما ارتباط برقرار نکنم. دوستم شکه زده شد . چون خیلی دانا هستش کمی فکر کرد .گفت و تو اگر رضایت امام زمان رو می خواهی باید حرف مادرت و پدرت رو گوش کنی. و من خیلی دوستش دارم گفتم چشم . خیلی سخته! ولی بخاطر کسی دیگه از همه باید بگذری. بیایم دل آقا رو به دست بیاریم هر جور شده
آقا غریبه!

حرف هایم آنلاین هستش

- ببخشید حرفهای دلم آنلاین هستش. تحمل بفرمایید.

 




موضوع مطلب :
<   <<   11   12   13   14   15   >   
آرشیو وبلاگ
پیوندهای روزانه
پیوندها
صفحات وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 21
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 120376



>